محل تبلیغات شما

Картинки по запросу ‫کلاس درس‬‎

دریک کلاس درس

فرزندان تمام اقشار جامعه نشسته اند،

فرزندان طلاق» را باید تحمّل کرد و با روحیه شکننده اشان ساخت!
با فرزندان اعتیاد» باید مدارا کرد و با بی تربیتی هایشان کنار آمد!

فرزندان یتیم» را باید نوازش کرد و کمبود مهرشان را جبران کرد،

فرزندان ناهنجار» را – که محصول اختلافات خانوادگی اند- باید هدایت داد! به فرزندان کار» باید استراحت داد،
فرزندان والدین بی بند و بار» را باید سر به راه کرد،
فخرفروشی فرزندان سرمایه دار» را باید تعدیل کرد،

فرزندان کمرو» را به بطن جامعه باید بازگرداند، نازپروردگی فرزندان مرفّه» را باید تعادل بخشید،

فرزندان بدسرپرست» را حکیمانه و صبورانه باید سرپرستی کرد،
فرزندان بی سرپرست» را با آغوش مهر مادری باید آشنا ساخت!
همه این مزاج های تلخ و شیرین با صداهای دلنواز یا گوشخراششان در یک اتاق چند متری، گرد شمع سوخته معلّم حلقه می زنند و بازتاب و پژواک این صداها هر روز چون موریانه، ذهن او را می خورد و تارهای خستگی بر تن رنجدیده اش می تند و فرسوده اش می سازد و در بیرون از این اتاق رؤیاها!

و افسوس که بزرگان، مصرفی» اش خوانند.

ذهن های گرسنه

یه معلم خیلی خوب داشتیم که از خوش اخلاق ترین های عالم بود.
اواخر دوره ی خدمتش بود و حسابی آروم و متین و دوست داشتنی، جوری که ما با همه ی بچگیمون هرگز نمیخواستیم ناراحتیشو ببینیم و همه ساکت مى نشستیم و با ولع به حرفاش گوش میکردیم.
همیشه میگفت : هر سوالی دارید بپرسید. بلد نباشم هم میرم مطالعه میکنم میام بهتون میگم.
رسیدیم به قضیه ی درمانگاهی که در زمان زکریاى رازى میخواستند بسازند. زکریای رازی گفته بوده که چهار تا تیکه گوشت بیارید و ببرید در چهار نقطه شهر بگذارید، هر جا که دیرتر فاسد شد همونجا درمونگاه رو درست کنید.

بعد سوالای ما از آقا معلم شروع شد: 
س- سگا گوشتا رو نخوردن؟
ج - نه حتما کسی مواظب بوده. نمیدونم

س- ا گوشتا رو نبردن؟
ج - نمیدونم شاید کسی مواظب بوده.

س- گوشتا رو که برا فاسد شدن گذاشتن، اسراف نبود؟
ج - برای ساختن درمانگاه، چهار تیکه گوشت ایرادی نداره که فاسد بشه.

س- اگه دو تا از گوشتا سالم مونده باشن، کجا درمونگاه رو میسازن؟
ج - سوال خوبی بود حتما صبر میکنن ببینند کدوم تیکه گوشت زودتر فاسد میشه.
س- اون گوشته که سالم موند رو آخرش میخورند؟
ج - نمیدونم پسرجان حتما میخوردن دیگه.

س- گوشتا .
اینجا بود که دیگه معلم از جاش پاشد. یه کم عصبانی و ناراحت راه رفت تو کلاس و چند بار رفت بیرون و اومد تو
یه کم که اروم شد نشست و گفت : من امسال دوره ی خدمتم تموم میشه
به اخر عمرم هم زیاد نمونده
ولی دلم میسوزه واسه مملکتم
که ذهن بچه های کوچیکش، گرسنه است.
همش نگران گوشته هستند ولی یکی نپرسید درمانگاه چى شد؟ ساخته شد؟ نشد؟ اصلا چطور درمانگاه میسازن؟ 
معلومه تو ذهنایی که فقر و گرسنگی پر شده، جایی واسه ساختن و رشد و آینده ی وطن نمیمونه.

زودتر از اینکه زنگ بخوره سرش رو گذاشت روی دستاش و گفت آروم برید تو حیاط.
ولى ما نرفتیم. البته خیلی نمی فهمیدیم چی گفت و چی شد. فقط نشستیم ساکت و معلم رو نگاه کردیم.

صرفا جهت یادآوری 16

صرفا جهت یادآوری 15

دو پست در یک پست 13

فرزندان ,رو ,گوشتا ,ی ,های ,معلم ,را باید ,کرد، فرزندان ,کرد و ,و با ,گوشتا رو

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هیئت فرهنگی ،مذهبی آل یاسین دورود سایت اصلی گیره کوچک کننده بینی Nose Up Beulah's info کافه استار ahangahang فخر فروشی و... Wholesale NHL Los Angeles Kings Cheap Price & Free Shipping. stocbardisan دانلود رایگان فیلم حفاظ آکاردئون